لابد یک روز درشو به روی همه باز می کنن و اسمشو می ذارن موزه. جلوی در خاکستری اش هم یک تابلوی بزرگ می زنن که :» بازدید از ساعت ده صبح الی پنج بعد از ظهر- روزهای تعطیل از ساعت چهار تا هفت. قیمت برای ایرانی ها انقدر ریال- برای خارجی ها انقدر دلار – عکاسی آزاد است.» لابد یک روز زن ها و مردهایی به ترس و وحشتشون غلبه می کنن. دست کسی رو می گیرن – یا به تنهایی – پا میشن میرن اونجا. بلیط می خرن -هرچند که حق آب و گل دارن و باید بی بلیط راهشون بدن – پاشونو میذارن اون تو – دلشون می لرزه- می خوان کسی نفهمه، بطری آب معدنی رو سر می کشن. یک نگاهی می اندازن به دور و بر، چقدر تغییر کرده. به دوست، همسر، بچه، نوه شون می گن : این طرف، فلان بود. اون طرف نزدیک اون آبخوریه، بهمان. برمی گردن پشت سرشو نگاه می کنن، در خروج بازه. نفس عمیق می کشن و به همراهشون می گن : بیا بریم. ازاین ور.
پاسخ
بیان دیدگاه
دستهبندی
- Uncategorized
- فیلم
- فید دار شدن
- فروش واحد اداری
- فرزندخوانده
- فضولو بردن جهنم
- لاست می بینیم
- منِ مادر
- مدیونی اگه گریه نکنی
- مزه پرانی
- معذرت خواهی
- نوآوری و شکوفایی
- چاردست و پا می رود
- همینجوری
- ور ور ور ور
- یبوست نوشتاری
- کم کاری تیروئید
- کاری که دوست دارم بکنم.
- پولدار می شویم.
- آنچه می خواهم
- آنچه میخوانم.
- آنچه نصفه میخوانم
- آشپزی
- افق زندگی یک مادر
- افکار من
- انتخابات
- اینترنت
- اجاره آپارتمان
- اسکار
- بندر انزلی
- بورس
- بازی گاه بچه ها
- برانگیختن حسادت مردم
- تلاش برای رفع دلتنگی
- تولد
- تونس
- تئاتر
- تبلیغ مجانی
- تشکر،پز
- خودلوس نمایی
- خوشی های بهار
- خانواده
- خاطرات
- دلتنگی
- داستانگونه
- درهم شکسته از خانه ماندن
- دسپرت هاوز وایف می بینم
- رفاقت
- روزمره
- راه حل عملی
- رستوران
- زنان سرزمین من
- سفر
- سواپ
- شرر و وعر
- عشق، خیانت
- غذا
من که عمرا برم…نمیشه اعتماد کرد…
By: هستی دخت on آگوست 28, 2009
at 10:58 ب.ظ.
nemidoonam key va chejoori hame chi khoob mishe, ta dige intori ashkam har roozo har rooz be har bahaneye koochiki biroon narize, bas ke delam gerefte.
By: sarah on آگوست 29, 2009
at 6:11 ق.ظ.
خدايا. ميشه اونروز زود برسه.
By: شيرين on آگوست 29, 2009
at 10:46 ق.ظ.
امیدوارم.
By: سولماز on آگوست 29, 2009
at 12:18 ب.ظ.
به اميد همچين روزي و البته روزهاي بهتر
By: Perin on آگوست 29, 2009
at 2:36 ب.ظ.
لابد اونایی که این روزها رو ندیدن هم خواهند گفت میخوان ما رو گول بزن و بگن که ببینید قبل از ما چه رفتاری میکردن. خودشون صد برابر بدترش رو الان دارن میکنن. کاش تو همون دوران میموندیم. اونا اگه امروز رو دیده بودن دیگه جونشون رو مفت نمیدادن.
لابد یه روزی همون روحش شادی که الان نصیب شاه شده یه روزی نصیب اینا هم میشه.
By: بولوت on آگوست 29, 2009
at 11:32 ب.ظ.
دوستی میگفت : در زمان شاه، زندان رفتن افتخار بود، جای شکنجه عزیز بود.
حالا یه جوری شکنجه ات میکنند که سعی میکنی از همه پنهانش کنی و به کل منکر زندانی شدنت شی.
By: ماهی on آگوست 29, 2009
at 11:45 ب.ظ.