ساعتهای زیادی را روی تخت میگذرانم. این تخت بزرگ سایز کینگ که ناگهان به ما رسید، مایهی خوشبختی است. سریال میبینم، کتاب میخوانم، کندی کراش بازی میکنم. جدول حل میکنم. با دوستانم چت میکنم. چیپس و پفک میخورم و زندگی را به کندی سپری میکنم. ولی الان که دراز کشیدهام روی تخت، احساسی شبیه به دلشوره دارم. چند داستان ویرایش نشده دادم چند نفر بخوانند و نظر بدهند. چرا این کار را کردم؟ چرا ویرایششان نکردم؟ حسم شبیه به اولین باری است که مربی شنا بیهوا هلم داد توی آب عمیق. آیا شنا یاد گرفتم؟ خیر. یک لحظهی کوتاه رسیدم ته استخر و لحظهی بعد روی آب بودم. ولی آن لحظهی خالی شدنم از هرحسی را فراموش نکردم. آیا هر نوشتهای باید آغاز و انجام داشته باشد؟ نمیدانم. ایا خواستم دوباره خودم را به آن حس هیجان همراه با ترس بسپرم؟ شاید.
پاسخ
بیان دیدگاه
دستهبندی
- Uncategorized
- فیلم
- فید دار شدن
- فروش واحد اداری
- فرزندخوانده
- فضولو بردن جهنم
- لاست می بینیم
- منِ مادر
- مدیونی اگه گریه نکنی
- مزه پرانی
- معذرت خواهی
- نوآوری و شکوفایی
- چاردست و پا می رود
- همینجوری
- ور ور ور ور
- یبوست نوشتاری
- کم کاری تیروئید
- کاری که دوست دارم بکنم.
- پولدار می شویم.
- آنچه می خواهم
- آنچه میخوانم.
- آنچه نصفه میخوانم
- آشپزی
- افق زندگی یک مادر
- افکار من
- انتخابات
- اینترنت
- اجاره آپارتمان
- اسکار
- بندر انزلی
- بورس
- بازی گاه بچه ها
- برانگیختن حسادت مردم
- تلاش برای رفع دلتنگی
- تولد
- تونس
- تئاتر
- تبلیغ مجانی
- تشکر،پز
- خودلوس نمایی
- خوشی های بهار
- خانواده
- خاطرات
- دلتنگی
- داستانگونه
- درهم شکسته از خانه ماندن
- دسپرت هاوز وایف می بینم
- رفاقت
- روزمره
- راه حل عملی
- رستوران
- زنان سرزمین من
- سفر
- سواپ
- شرر و وعر
- عشق، خیانت
- غذا
باورم نمیشه که دوباره نوشتید!
بعد از مدتها از سر بیکاری اومدم و اینجا رو باز کردم و چه سورپرایز خوبی 🙂
امیدوارم خوب باشید و چه خوب که نوشتید 👍
By: ساچ on ژوئیه 13, 2020
at 12:32 ب.ظ.