نگاشته شده توسط: golmaryam | ژوئیه 4, 2008

مای دییر ریجگتد نونوش

نونوش جان نوشته پر از رنج شما را در خصوص ریجکت شدن از جانب دوستان و اقوام که خواندم، واجب دیدم در باب «چگونه با بچه بر سر مردم هوار شویم» قلم فرسایی کنم. نکته ای که به آن اشاره نموده ای مشکل اغلب ما بچه دارهاست و از آنجایی که من یک سال و چهار ماه از تو بیشتر پیرهن پاره کرده ام و در شناسنامه بچه داری خود یک عدد دست شکسته، یک فقره آبله مرغون و مغادیر متنابهی گلاب به رویت اسهال و استفراغ و دو شب بیمارستان خوابی جهت مورد مذکور داشته ام، بر خود می دانم که شما را راهنمایی کنم.

1- حقیقت را بپذیر. این پیشانی نوشت توست. و به این دلخوش باش که دخترکان خوشحال امروز که تیپ می زنند و می روند به سینما و یادی از تو نمی کنند، لچک به سران فردایند که از شکم گنده و خط خطی خود می نالند و از دست بچه یشان ذله اند. در حالی که من و تو در آن زمان اولی را بزرگ نموده ایم و چه بسا دست به کار دومی هم شده باشیم و در نقش مادری باتجربه کرکر پشت سر اینها می خندیم و هر از گاهی پندی نصیحتی چیزی به نافشان می بندیم.

2- زرنگ باش. چند بار بگم؟ توی همین دوستان مجرد گاهی و در بین دوستان کمی سن بالاتر اغلب به مواردی برخواهی خورد که عاشق بچه اند.- نمونه اش همین آلاله دوست مهتا. سلام خوبین شما؟ – سعی کن بیشتر با دوستانی که چند سال زودتر از شما ازدواج کرده اند و بچه های بزرگ دارند معاشرت کنی. اگر ندارید سریع تهیه کنید. کاری نداره که. بالاخره تو محل کار و فامیل دو تا آدم بزرگ به درد بخور قابل معاشرت پیدا میشه خوب. بعد هر از گاهی بهشان بگویید که مثلا پنج شنبه یا جمعه عصر برای خوردن چای مزاحمشان می شوید. تا تعارف زدند که بریا شام تشریف بیاورید، زود بپذیرید و دست دست نکنید. موقع کلاس گذاشتن و اینها گذشت. تجربه نشان داده که این دوستان و بچه هایشان عاشق بچه های اینقدری هستند. حداقل برای زمان کوتاه. چه بسا شب جمعه ای  وسوسه ای هم در دلشان انداختید که بر و بچه دیگری به جمع سوت و کورشان اضافه کنند.که البته در این صورت از لیست رفقا حذفشان کنید.

3- دوستانی که با شما بچه دار شده اند هم (حالا چند ماه اینور اونر زیاد فرقی نداره.) می توانند کیس مناسبی برای بعضی عصرها باشند. برای مدت طولانی وجود دو بچه در کنار هم جز سردرد و فشار خون بالا چیزی نصیبتان نمی کند. ولی گاهی بچه ها را با هم به پارک و شهر بازی ببرید بهتر است.

4- همین دیروز که مامانم از چند روز سام-داری جونش به لبش رسیده بود رو رسوندم خونشون. برنامه ام این بود که باز هم سامو بذارم پیششون و برم آرایشگاه. یک آن احساس کردم که دیگه نه خودم کشش دارم و نه مامانم. این بود که در یک عملیات انتحاری تصمیم گرفتم سامو ببرم آرایشگاه. البته قبلش تماس گرفتم و اجازه خواستم. در این موضوع از اصل خجالتی بودن سام در یک ساعت اول آشنایی استفاده کردم که انصافا جواب داد. تا کارم تموم بشه سام خیلی اجازه فضولی پیدا نکرد. البته این کارو یک وقتای نادری میشه انجام داد و کلا توصیه نمیشه. ولی می خوام بگم که گاهی اوقات می تونی جاهایی ببریش که فکر می کنی نمیشه. به شرطی که زمان کوتاه باشه. معمولا بریا آدم بزرگ ها هم یک ساعت با بچه بودن خوشاینده.

5- گذشت آن زمانی که بچه دارها بچه هاشونو به امان همسایه می گذاشتند و می رفتند ددر. الان ما که همسایه هامونو نمی شناسیم. پس کلا این مورد  منتفیه.

فعلا همینا یادم اومد. اگه دوستان نظری دارند بگن اضافه کنیم. این نوشته رو پرینت بگیرید و به عنوان هدیه به دوستان تازه زایمان نموده که شب و روزشون اشک و آهه بدید. خیرشو ببینند.

 


پاسخ

  1. مشابه مورد 1:
    فراموش نكنيد كه ني‌ني‌هاي اينقدري ناز امروز، تا زمان رحلت شما به آن دنيا هزار جور بلا و مكافات سرتون در مي‌‌آرن و پدرتون رو در مي‌آرن. بزرگ هم كه بشن يكي مي‌شن مثل بابا و مامان‌هاشون و بلكم بدترتر! در كل به اين سيكل اجباري زندگي اميدي نمي‌ره.

  2. خوب من بازم از این نوشتتو مثل بقیه نوشته هات حال کردم ………مخصوصا از این پینوشت …….اما خدمتت بگم شانس گند من دوستام همه ترشیده شدن یعنی از 29 ساله همسن خودم دارم تا 40 ساله بی شوهر ..همه هم اهل ددر و پارتی ….بچه دارها هم که دوستای دانشگاهم هستند از اینان که مردا جدا زنا جدا و بعد روسری میپوشن و از این حرفا ..ببین دیگه من آخر شانسم ………….راستی پاهای بچرو هم لیف زدم !!!

  3. […] مای دییر ریجگتد نونوش نونوش جان نوشته پر از رنج شما را در خصوص ریجکت شدن از جانب دوستان � […] […]

  4. دفعه بعد که اومدی یادم باشه عکسامو نشونت بدم !!!!

  5. chi begam! avalin bare az webloge nonosh jan miam inja, amma gamoon konam rah ahalatoon be darde ma nemikhire…inja oongadr irani kame ke hatta age ye pirmarde shekam gonde roo bebinim kolli yahvilesh migirim, oonham too khiaboon, oon vagt shoma migi ENTEKHAB konim o ba khunevade bache dar ha begardim?!!!
    albatte gooshe sheitoon kar ye agaye mojarade 30 sale mehraboon darim ashege bache!!! bavaretoon nemishe! kholase sai mikonom ba ishoon hamdam bashim , va har che saritar ye dokhtare khoob peida konim barashoon!!!

  6. اولا كه سلام ، من خوبم .ثانيا نعوذ به اله كي گفته من سن بالام؟ تازه دارم اواخر نوجواني رو سپري ميكنم… در ضمن دليلي نميشه كه گاهي خودمو ميزنم به بچه دوستي واقعا در باطن اينجوري باشم . بچه واسه 2 دقيقه خوبه نه واسه حتي يه نصف روز … اينارو گفتم كه يه موقع هوس سينما رفتن به سرتون نزنه … بعد هم اينكه سام چطوره مادرِ فداكار؟

  7. نوشته هات رو میخونم و هی گیگیلی میخندم این توصیه هات رو بعدا اجرا خواهم کرد دلم برات تنگیده بود حسابی.

  8. مرحبا آبجي من هم از 5 ماهگي ارشك سعي كردم جاهايي كه فكر مي كردم نمي شه با بچه رفت رو تجربه كنم و از قضا خوب جواب داد.
    اين سفر تايلند رو هم در همين راستا رفتيم.
    سواپ چي شد دلم تنگ شده خواهر.
    ايندفعه منم با خودت ببر …..

  9. در ادامه بند سه من و نيما كي سرت خراب شيم؟البته خراب شدن هاي متقابل رو هم پذيرا هستيم ها! اينو گفتم دلگرم بشي عزيزم.من چند وقتيه هي ميام و نمي تونم كامنت بذارم. ميگم شما هم مثل ما اوج هر چيزي هستيد. به قول شوهرم خدا به ما كه مي خواد حال بده ده برابر ميده تو بد شانسي ها. دست و آبله مرغان و …اكه ما بوديم باور كن اسهال و استفراغ هم بهش اضافه مي شد. ما كلا تو اين زمينه ها لارجيم. يا پول مثلا گم نمي كنيم يا وقتي گم مي كنيم چك پول 500 توماني يه. يا تصادف نمي كنيم يا وقتي كرديم تو يه هفته 7 روزش تصادفه.يا مريض نمي شيم و وقتي شديم خانوادگي و ارواج و اجنه بايد برامون سوپ بپزن چون مامان تمبلم عمرا از اين كارها بكنه. در ضمن اون بچه رو به قول شوهرم اصطلاح جالبي به كار برد- توريستي دوست داره. دو ساعت و شايد هم كمتر بازي بازي بكنه و بعد بره تو اتاقش در و ببنده و بخوابه. اي بابا!مثلا اومديم خونه تون خراب بشيم رو سرتون. مي بيني الكي الكي آشپزي براي بابا هم افتاد گردنت. خلاصه كه … آبجي ما هم داريم.

  10. با كمال ميل پايه ام ولي متاسفانه جز يه فروند دوچرخه ثابت كه به علت پارگي منيسك زانو اينجانت در اثر انجام بازي تعقيب و گريز با يه بچه آتيش پاره دو سال و 11 ماهه نمي توانم استفاده كنم چيزي براي سواپ مواپ ندارم. در ضمن با بچه يا بي بچه و اون هم كدوم بچه؟بزرگه با كوچيكه؟!!!!البته بزرگه استقبال مي كنه از تنها موندن تو خونه و احيانا برگزاري يه سواپ پارتي با رفيق رفقا اما كوچيكه رو واللاه بالله نمي تونم رو سر كسي خراب كنم! آها در ضمن كتاب هم دارم براي سواپ با چه ميدونم سي دي اي..اسباب بازي بچه اي…خلاصه يه چيزي به جز كتاب كه انقدر تو خونه مون داره مي باره من يكي كه ذله شدم. راستي خبر داشتي اين تله تئاتر خرده خيانت هاي زناشوهري داره مياد؟ اگه خواستي اطلاعات بيشتري برات بگيرم. فقط يادم مونده بود كه خونده بوديش.

  11. در ضمن اين تولد رو هم افتادي ولي بذار ببينم كي برگزارش كنم اگه بكنم چون مامانم اينها دارن براي هميشه ميرن بلاد كفر و من انقدر سرم شلوغه كه نگو…. در ضمن جشنواره تئاتر عروسكي هم مرداده و اگه بليط مليط بود خبرت مي كنم حتما. اين يكي رو هول هولكي رفتيم چون اجرا آخرش بود.


بیان دیدگاه

دسته‌بندی