نگاشته شده توسط: golmaryam | مِی 11, 2010

فردا روز دیگری است

ماندانا جان، ماندانای عزیزم ، چند دقیقه پیش که روی دست چپم خوابیده بودی یاد یک مصرع از شعری افتادم : سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت. هر چه فکر می کنم مصرع اول یادم نمی آید. نام شاعر و این که در چه سنه ای این شعر را سروده یا به خاطر چی هم خاطرم نیست. فقط می دانم که داخل گیومه سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت. ظرف های نشسته روی پیشخوان آشپزخانه منتظرند. قطره مولتی ویتامینت را دادم. شربت دیفن هیدرامین را خوردم. سام هم استامینفون و چرک خشک کن خورده و خوابیده. باید بلند شوم و بروم به خانه زندگی درب و داغان به هم ریخته ام برسم. ولی نمی دانم چرا هی سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت. فردا صبح می خوام برم خیابون بنی هاشم برات پوشک آلمانی بخرم. بسته هشتاد تایی هجده هزار تومن. اگر همین الان دیسکانکت نشم و کامپیوتر رو خاموش نکنم و نرم بخوابم، سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت؟ نه. خواب می مونم و نمی تونیم بریم پوشک بخریم. ماندانا جان، فردا صبح اگر سام به موقع بیدار شه  و ساعت هشت مهد باشه می تونه با همکلاسی هاش بره سرها بریده بینی؟ بره نمایش عروسکی ببینه. ولی بعید می دونم که هیچ کدوممون زودتر از ساعت هشت بیدار شیم. سام سرفه کرد. رفتم ددست گذاشتم روی پیشانی اش. تب نداشت. یک قاشق مربا خوری چرک خشک کن و یک قاشق مربا خوری استامینفون چه کارها که نمی کنه.ا صلا شاید همین الان کامپیوتر رو خاموش کنم و برم دوش بگیرم. بوی ترشیده شیر بالا آورده و قطره مولتی ویتامین میدم.  موهامو آب نمیزنم ماندنا. شاید  اصلا فردا نرفتیم خیابون بنی هاشم. یادم باشه برم جواب آزمایشمو بگیرم. فردا عصر برم پیش دکتر. ببینم که باز هم باید روزی یک عدد قرص لووتیروکسین بخورم یا کمتر؟ یا بیشتر؟ سرها بریده؟ نه .


پاسخ

  1. ba khodam gofam che khoob ke majboor nistam inja vase pooshak e almani, ta khiyaboon e Banihashem beram. bad yadam oftad ke madaram dirooz jarahhi sine karde va man e aldang inam va nemitoonam hich kari barash bokonam. badam fekr kardan hame dardaye ma che bi-ahamiyatand vaghti sarha boride bini bi jorm o bi jenayat

  2. زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
    گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
    بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
    یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
    رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
    گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
    در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
    سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
    چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
    جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
    در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
    از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت
    از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
    زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
    ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
    یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
    این راه را نهایت صورت کجا توان بست
    کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
    هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
    جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
    عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
    قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

    حافظ

  3. در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
    سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت….

  4. گلمریم جان..شاید یک سالی هست که سرها بریده بینی و شاید سی و یک سالی …شاید هم مردم مظلوم ما هزاران سال باشه که سر ها بریده بینی ، چون حافظ صدها سال پیش این رو گفته

  5. فقط دل یک مادر می تونه این همه راه بره.
    بمیرم برای دل اون مادر هاییکه سر بچه شون …

  6. واقعا فردا روز ديگري هست؟ آيا مادران آنها ، به فردا فكر ميكنند؟ اميد دارند؟ اگر آيين من بميرد و بدانم خونش به هدر نرفته ، تحمل ميكنم. اما اگر نه ، چه چيزي مرهم درد دلم خواهد بود ؟ دلتنگيش را با چي تسكين بدهم؟ غم دلم را با كدام شادي بپوشانم؟
    اين 2 روز بارها و بارها بغض كرده ام و گريه. اما اين كه نشد كار. اون مادرها بغض من به چه كارشان مي آيد.

  7. دوستی تعریف می کرد جلوی دانشکده دامپزشکی شاهد بود که یکی از لباس شخصی ها قمه می کشه و رگ گردن یکی رو در دم می زنه.
    خون فواره می زنه بیرون…

    راه مقصود گم شده مریم جان.

  8. گلمریم عزیز فعلا زندگی همینه.این نیز بگذرد.

  9. امیدوارم فردا روز دیگری باشد

  10. سلام
    ميشه ادرس و تلفن اون مغازه توي بني هاشم رو بذاري.مرسي.
    ———————
    تلفن که ندارم. وارد خیابون بنی هاشم که شدید از سمت رسالت، بعد از اولین چراغ سمت راست یک خیابونیه که پر از مغازه های عمده فروشیه. تو اون محل از هرکی بپرسید نشونتون میده. همه شون هم کلی پوشک و دستمال کاغذی و مواد شوینده دارن.

  11. اولین باره میام. ببخش که بی ربط به پستت ، کامنت می ذارم. اومدم بگم چقدر این بنر بالای وبلاگت زیباست. چشمم رو گرفت.
    —————————
    مرسی. کیشه. هتل داریوش

  12. جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد…

  13. تازه آمدم.
    امیدم را از دست داده ام. دیگر باور نمی کنم شاهد بهبود باشیم. هر روز منتظر سرهای بریده بی گناهم. چه سرهای بی گناهی که بی خبر بریده می شوند. دیگر باورم شده همه چی همینطور می ماند. امروز صبح به همسرم گفتم هیچ گاه به جهت ترس از مرگ مانع برای آراز نمی شوم. «فرزاد» پسر تمام مادران سرزمین من است. او پسر من است.

  14. بغضم را قورت می دهم و به خودم می گویم مگر جند بار با خواندن یک خبر باید بغض کرد .
    بعد وبلاگ تو را باز می کنم و بغض دوباره گلویم را می چسبد.
    بعد وبلاگ شیرین را
    بعد صفحه فیس بوک را
    بعد …
    سرها بریده بینی

  15. نمیدونم تا کی باید سرها بریده بینیم بی جرم و بی جنایت! ولی خوب میدونم که
    سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی ما را ز سر بریده میترسانی؟
    گر ما ز سر بریده میترسیدیم در مجلس عاشقان نمیرقصیدیم

  16. دلم رو به درد آوردی گلمریم
    درزلف کمند پیچیده ام وسرهای بریده را از یادبرده ام
    خجالت کشیدم…

  17. سمفونیه زندگی،چه حس غریبی داره.بری بشینی پشت پنجره مردم و ذل بزنی به خونشون و زندگی کردنشون رو نگاه کنی.عاشقش بودم از بچگی.

  18. رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
    چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند
    چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
    کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
    ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
    که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

  19. راحت پيدا كردي؟ خوبي؟

  20. salam nagofti film che tor bud toro khoda tarof nakon age bad shodeh behem begu stress daram

  21. اون طفلک کوچولو چه می‌دونه سرها بریده بینی بی جرم و بی‌جنایت …


برای رزا پاسخی بگذارید لغو پاسخ

دسته‌بندی